How to Help Your Teen Be a Good Person
چگونه به نوجوان خود کمک کنیم تا انسان خوبی باشد
والدین به جای اینکه، صرفا فرزند خود را در دوره نوجوانی تحمل کنند، فرصت خوبی دارند تا به رشد و پیشرفت او کمک کرده و رابطه شان را تقویت کنند.
نویسنده: ادن پانتز (EDEN PONTZ) ، تاریخ نشر ۱۴۰۲/۲/۱۵
ترجمه و اقتباس: منا مهدویپور
نوجوانی دوره ای است که در آن کودکان ممکن است رشد سریعی در جسم و مغز خود تجربه کنند و احساساتشان شدت پیدا کند. این به این دلیل است که مراکز احساسی مغز (
و ) سریعتر از مرکز استدلال مغز ( ) که به سازماندهی، حل مسئله و درک احساسات کمک می کند، بالغ میشوند. توانایی استدلال انسان تا حدود 25 سالگی با احساسات او هماهنگ نمیشود و از آن عقب تر است. در طول این تغییرات، نوجوانان ممکن است عواطف، شادی ها یا حساسیت های شدیدی را ابراز کنند. گاهی اوقات این احساسات شدید میتواند باعث احساس غم و خشم بیشتر در آنها شود و یا آنها را به سمت انجام کارهای پرخطر سوق دهد.در عین حال والدین نیز ممکن است احساس کنند که هیچ یک از گفته ها یا کارهایشان برای کمک به نوجوان خود تاثیری ندارد.
، متخصص اطفال در بیمارستان کودکان فیلادلفیا و موسس مرکز ارتباط والدین و نوجوانان، میخواهد والدین بدانند که آنچه برای نوجوانان خود انجام میدهند، بسیار تاثیر گذار است. او همچنین میخواهد والدین درک کنند که رفتار و اعمال آنها در دوران نوجوانی میتواند تأثیر مثبتی بر فرزندانشان در دوره بلوغ، و همچنین در بزرگسالی، بگذارد.نویسنده این مقاله ادن پانتز، با دکتر گینزبرگ گفت و گو کرده است تا در باره این تأثیر، راهکارهای والدین و آخرین کتاب دکتر گینزبرگ با عنوان” تبریک – شما صاحب یک نوجوان شده اید!، خانواده خود را تقویت کنید و انسانی نیکو پرورش دهید” اطلاعات بیشتری کسب کند. در ادامه، بخشی از این مصاحبه برای اطلاع خوانندگان آورده شده است.
ادن پانتز: عنوان کتاب شما شامل «تبریک» به والدین نوجوانان است. این روایتی نیست که در جامعه درباره دوران نوجوانی رایج باشد. چرا مقابله با روایتهای تضعیفکنندهای که اغلب میشنویم، اینقدر مهم است؟
کن گینزبرگ: من میخواهم هر پدر و مادری بداند که چقدر میتواند در زندگی فرزندش تأثیر گذار باشد. اگر باورهایی که عامه مردم در مورد دوران نوجوانی میگویند را بپذیرید، مانند اینکه « باید خیلی صبور باشید چون دوره وحشتناکی در پیش دارید»، یا اگر خودتان معتقد باشید که نوجوانان والدین خود را دوست ندارند، یا برایشان اهمیتی ندارد که بزرگسالان درباره آنها چه فکری میکنند، آنوقت
به خود خواهید گفت: «این دوره ای است که باید از آن عبور کنم و صرفا آن را تحمل کنم».
اما من از شما می خواهم که برعکس فکر کنید و باور داشته باشید که این دوره، فرصتی برای شکل دادن و پرورش دادن یک بزرگسال است. این فرصتی است که رابطه ای دراز مدت با فرزندتان شکل دهید و به طور واقعی بر حال خوب او تأثیر بگذارید. برای انجام این کار، باید باور داشته باشید که چقدر مهم و تاثیر گذار هستید. باید بدانید که بچه ها چقدر به حرفهای شما گوش می دهند و برای توصیه های شما ارزش قائل هستند.
بنابراین بله، تبریک می گویم، شما یک نوجوان دارید! این بدان معناست که فرصتی شگفت انگیز برای همراهی با او در رویارویی با چالش های این دوره از زندگی اش در پیش روی شماست.
ادن پانتز: به نظر شما تغییر نحوه برخورد بزرگسالان و والدین دلسوز با نوجوانان چگونه می تواند دنیا را تغییر دهد؟ دوست دارید چه اقدامی در این زمینه انجام شود و چرا؟
کن گینزبرگ: نوجوانان بزرگسالانی هستند که در حال شکل گیری اند. وقتی ما نوجوانان را آماده می کنیم تا انسانهای خوبی باشند، به دیگران اهمیت بدهند و بخواهند در این دنیا مفید باشند، در واقع آینده را شکل میدهیم. زمانی که به نوجوانان کمک میکنیم تا به این درک برسند که هیچچیز قدرتمندتر از ارتباط میان انسانها نیست و اینکه برای تعالی و اتخاذ عاقلانهترین تصمیمها به راهنمایی های خانواده تکیه میکنیم، در حقیقت بزرگسالانی را پرورش میدهیم که آیندهای بهتر را برای ما رقم خواهند زد.
البته شما میتوانید به نمره فرزندتان در آزمون ها توجه کنید و موفقیت را بر اساس آن تعریف کنید یا می توانید به گل هایی که ممکن است در میادین ورزشی به ثمر برسانند افتخار کنید. اما چیزی که نهایتا باید به آن توجه کنید این است که آنها در آینده چگونه انسانی خواهند شد؟ شما می خواهید آنها به انسانهای خوبی تبدیل شوند که شایسته هدایت بشریت به آینده باشند. اما، چگونه این اتفاق می افتد؟ مطمئنا با اینکه به فرزندانمان بگوییم “فرد خوبی باش” این اتفاق رخ نخواهد داد، بلکه ابتدا باید خوبیهایی که هم اکنون در وجودشان هست را دید و از آنها تقدیر کرد و بر پایه آن، سایر ویژگیهای مثبت را پرورش داد.
ادن پانتز: شما در کتاب خود در مورد نیاز به ارائه الگو و برقراری ارتباط موثر بین والدین و نوجوان صحبت می کنید. این رویکردها چگونه در ساختن شخصیت نوجوان نقش دارند؟
کن گینزبرگ: ما می خواهیم انسان های خوبی را پرورش دهیم، افرادی که برای خودشان و دیگران ارزش قائلاند. دوران نوجوانی یک فرصت شگفت انگیز است چرا که در این مرحله افراد در حال ساختن هویت خود هستند، اینکه چه کسی هستند و چگونه میخواهند مسیر زندگی خود را طی کنند. آنها در جستجوی این هستند که در بزرگسالی چه خواهند شد و در این جستجو به دنبال الگو میگردند. اگر شما در موقعیتی هستید که میتوانید برای فرزندان خود الگو باشید، به آنها نشان دهید که شما هم با مشکلات و پیچیدگیهای زندگی دست بگریبانید و همواره تلاش میکنید شرایط خود را بهبود ببخشید. در این لحظات سخت و چالشبرانگیز است که فرزندان، رفتار شما را تماشا می کنند و از شما میآموزند. در واقع، آنها به دنبال کمال و بی نقص بودن در شما نیستند بلکه میخواهند ببینند که شما چگونه با مشکلات روبرو میشوید و با عبور از آنها رشد میکنید و چگونه با دیگران رفتار میکنید، حتی زمانی که همه چیز مطابق میل شما پیش نمی رود. این همان فرآیندی است که از طریق آن، جوهرهٔ وجودی و انسانیت آموخته میشود.
اما آیا رایه الگو کافی است؟ خیر، این تازه آغاز راه است. آنچه در ادامه اهمیت دارد داشتن گفتوگویی صمیمانه و صادقانه با فرزندانمان در مورد ارزش هایمان است. صحبت درباره اینکه با چه معیارهایی تصمیم می گیریم و یا اینکه در مواقعی که از درون احساس ناآرامی میکنیم، چگونه خود را آرام میکنیم.
این ارتباط، گاهی ایجاب میکند که بهجای صحبت کردن، تنها به حرفهای نوجوانمان گوش دهیم. وقتی نوجوانان سعی میکنند خود را بشناسند، میخواهند ارزش های خود را کشف کنند. بسیاری از تصمیمات روزمره آنها شامل مواردی است مانند: انسان خوب بودن یعنی چه؟ یک دوست خوب کیست؟ صبور بودن یعنی چه؟ چطور میتوان فردی متواضع بود و به نظرات دیگران احترام گذاشت؟ آنها دائماً در حال یادگیری موضوعاتی اینچنین هستند و این امر نیاز به یک تفکر و گفتمان درونی دارد. وقتی نوجوانان، همراه و یاوری دارند که در هر لحظه آماده گوش دادن به صحبتهای آنها است -که آن همراه شما هستید- راحتتر میتوانند در مورد پیچیدگی های زندگی صحبت کنند و پاسخ به سوالات خود را پیدا کنند و تبدیل به افرادی شوند که شما آرزوی پرورش آنها را دارید.
ادن پانتز: ما به عنوان والدین می خواهیم که از فرزندان خود محافظت کنیم. همانطور که شما میگویید، گاهی آرزو میکنیم بتوانیم آنها را لای پنبه بپیچیم تا صدمه نبینند. والدین چگونه میتوانند این احساسات را کنترل کنند؟ و چگونه می توانیم به عنوان والدین و بزرگسالان دلسوز، نوجوانان خود را در هنگام مواجهه با چالش ها و تأثیرات منفی به بهترین شکل راهنمایی کنیم؟
کن گینزبرگ: فرزندان ما گاهی اوقات ما را از خود دور میکنند، نه به این دلیل که دیگر ما را دوست ندارند یا نمیخواهند در زندگیشان باشیم. بلکه کاملا برعکس، دوران نوجوانی زمانی است که یاد میگیریم چقدر میتوانیم مستقل باشیم و روی پای خود بایستیم. وقتی فرزند شما 18 ماهه بود و با قدم های کوچک شروع به راه رفتن میکرد و شما خود را به او میرساندید تا مطمئن شوید زمین نمیخورد،
او هیچوقت به شما نمیگفت: “ممنون مامان، بابا که به من کمک میکنید تا بهتر تعادلم را حفظ کنم.” او شما را کنار میزد و میگفت: “نه، خودم!” این عکس العمل نه به این دلیل بود که شما را دوست نداشت، بلکه برای این بود که خودش بفهمد چگونه میتواند خودش این کار را انجام دهد.
به عنوان کسی که به نوجوانان اهمیت می دهد، من هم میخواهم آنها را از خطر دور نگه دارم و نگذارم وارد راهی شوند که عقل و منطق آن را خطرناک میداند. میخواهم فرزندانمان سالم و خوب باشند. این در واقع همان چیزی است که تمامی والدین می خواهند. بخشی از وجود والدین می خواهد نوجوانانشان را در یک لحاف پر قو بپیچد تا آنان هرگز با چالش های زندگی روبرو نشوند. اما واقعیت این است که چنین کاری ممکن نیست. و به همین دلیل، بهترین محافظتی که میتوانید برای فرزندتان فراهم کنید، اینست که آنها را آماده کنید. برای این کار باید مهارت های لازم برای مواجهه با چالشهای دنیای واقعی را به آنها آموزش دهید.
در این راه اولین قدم این است که فرزندان شما با احساسی از امنیت پا به دنیا بگذارند و بدانند که اگر مرتکب اشتباه شدند، میتوانند جبران کنند و به راه خود ادامه دهند. شما می توانید این احساس امنیت را در آنها ایجاد کنید وقتی که با رفتارتان این پیام را به آنها میدهید که شما همواره در کنارشان هستید و بدون قید و شرط آنها را دوست دارید، حتی زمانی که مرتکب اشتباه میشوند. البته این به این معنی نیست که شما همه رفتار و اعمال آنها را تأیید میکنید، بلکه به این معناست که هر اتفاقی بیفتد، شما آنها را تنها نخواهید گذاشت.
زمانی که این امنیت را برای فرزندتان ایجاد کردید، او به یادگیری مهارتهایی نیاز دارد که بتواند در دنیای پیچیده امروز مسیر خود را پیدا کند. بسیاری از این مهارت ها مربوط به نحوه ارتباط با دیگران در شرایط دشوار و نامطلوب است. باید به آنها آموزش دهید که چگونه ارزشهای خود را شفاف و بدون رودربایستی بیان کنند و چگونه مثلاً، بگویند: “نه، امروز نمی توانم این کار را انجام دهم.” آموزش قدرت نه گفتن یک نمونه از این مهارت های ضروری است. علاوه براین، میخواهم همه بچهها یک روش مطمئن را یاد بگیرند تا در موقعیت های سخت که نمیتوانند با صراحت خود را از آن نجات دهند، راهی امن و مطمئن برای بیرون رفت از آن موقعیت داشتهباشند.
به همین دلیل است که پیشنهاد می کنم هر خانواده ای در اوایل نوجوانی و حتی قبل از آن، یک کلمه رمز بین خودشان داشته باشند تا اگر فرزندشان در موقعیت ناخوشایندی قرار گرفت، با ارسال آن کلمه رمز بتواند والدینش را متوجه شرایط خود کند. به عنوان مثال پیامک بفرستد که: “مامان، من امروز نتوانستم با اسپاتی راه برم.” “اسپاتی”، در این مثال، کلمه رمز است. والدین با دریافت این پیام میفهمند که فرزندشان باید از موقعیت فعلی خارج شود و میتوانند بلافاصله واکنش نشان دهند. مثلا جواب دهند که: “قرار بود یک ساعت پیش در خانه باشی! کجا هستی؟ من الان میام دنبالت» در این شرایط، والدین مسئولیت را بر عهده میگیرند تا فرزندشان بتواند بدون خجالت یا توضیح بیشتر، از آن موقعیت خارج شود.
ادن پانتز: چه توصیه ای دارید برای والدینی که دائما نگران محافظت از فرزندان خود هستند؟ چگونه می توانند احساسات خود را در این مورد مدیریت کنند؟
کن گینزبرگ: البته که من از شما می خواهم که از فرزندتان محافظت کنید. اما در عین حال میخواهم بدانید چه زمانی باید مداخله کنید و چه زمانی بهترین محافظتی که میتوانید انجام دهید این است که به نوجوان خود اجازه دهید که از شرایط پیش آمده درس بگیرد . به یاد بیاورید که وقتی فرزندتان دو ساله بود و با هم کلوچه می پختید. اگر آنها مربا را روی زمین می ریختند و یا صورتشان آردی میشد، شما به آنها کمک می کردید تا آن را تمیز کنند و در عین حال این درس را یاد بگیرند که ریخته شدن مربا باعث میشود که کلوچه هایشان مربای کمتری داشته باشد! شما به آنها اجازه دادید این درس را یاد بگیرند. اما هرگز اجازه ندادید که دستشان را روی اجاق گاز بگذارند تا به آنها بیاموزید که اجاق داغ است و میتواند خطرناک باشد. در این مورد، شما فرصت توضیح دادن نداشتید؛ فقط باید دستشان را از اجاق دور نگه میداشتید.
از این لحاظ دوران نوجوانی تفاوت چندانی با کودکی ندارد. در این دوره هم “لحظات دست روی اجاق گاز گذاشتن” پیش میآید که شما باید سریع واکنش نشان دهید و فرصت برای آموزش و یادگیری وجود ندارد. در این مواقع باید صریح و قاطعانه به فرزند خود بگویید: “وظیفه من به عنوان پدر یا مادر، محافظت از توست و تو باید همن حالا آنچه را که می گویم انجام دهی.” به عنوان مثال، شما هرگز نمی خواهید آنها سوار ماشینی شوند که راننده آن تحت تاثیر مواد مخدر و یا الکل است. این درست مشابه همان موقعیت “دست گذاشتن روی اجاق گاز” است که در آن شما قوانین روشن و غیر قابل انعطاف را وضع کرده اید که باید با قاطعیت اجرا شوند. شما در واقع این پیام را به او میدهید که هیچ شرایطی وجود نخواهد داشت که بتوانند سوار ماشینی شوند که راننده آن توانایی کنترل خودرو را بخاطر مصرف مواد مخدر و الکل ندارد.
البته تجربیات زیادی هم در زندگی وجود دارند که در محدوده امن قرار میگیرند. هرچند ممکن است این تجربیات باعث نگرانی شما شوند، اما خطرناک نیستند . به عنوان مثال، فرض کنید نوجوان شما در یک آزمون مدرسه عملکرد خوب و رضایت بخشی نداشته باشد. چه اتفاقی میافتد وقتی در یک آزمون نمره چندان خوبی کسب نکند؟ یک درس زندگی می آموزد – دفعه بعد باید سخت تر مطالعه کرد. بنابراین، کاری که شما لازم است انجام دهید اینست که تشخیص دهید آیا مشکل نوجوان شما از نوع “دست روی اجاق گذاشتن” است که در این صورت، لازم است که فورا مداخله کنید و اجازه ندهید مرتکب اشتباه شود، و یا این مشکل در محدوده امن قرار دارد؟ که در اینصورت، بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که فرزندتان را آماده کنید تا در آن شرایط، بهترین عملکرد ممکن را داشته باشد.
زندگی برای هر یک از ما شکستهای کوچکی رقم میزند تا زمین بخوریم و دوباره بلند شویم. وظیفه شما نسبت به نوجوانتان این است که به او کمک کنید تا بدون خجالت، سرزنش یا قضاوت بعد از هر شکست از جای خود بلند شود و از این فرصت برای رشد و پیشرفت استفاده کند.
ادن پانتز: شما در مورد اینکه نوجوانان ایده آل گرا هستند و می خواهند جهان را تغییر دهند صحبت می کنید. چگونه می توانیم به آنها کمک کنیم تا احساسات و علایق خود را در مسیر درست هدایت کنند و تأثیر مثبتی بر محیط اطراف خود بگذارند؟
کن گینزبرگ: یکی از بزرگترین باورهای نادرست در مورد نوجوانان این است که آنها خودبین هستند. اما این کاملا خلاف حقیقت است. شاید یک نوجوان به ظاهرش و لباسی که در یک روز می پوشد اهمیت دهد ولی ما به او نگاه میکنیم و میگوییم او خودبین است. من معتقدم این شیوهای است که ما آرمان گرایی را سرکوب میکنیم.
بنظر من، بسیاری از ما از آرمان گرایی نوجوانان تا حدودی می ترسیم. به عنوان بزرگسالان، یاد گرفتهایم که چشمان خود را بر مشکلات جامعه ببندیم، اما نوجوانان می پرسند چرا؟ آنها می پرسند: “چگونه از کنار آن مرد بی خانمان بی تفاوت عبور کردی؟ آیا رنج او را نمی بینی؟» آنها حاضر نیستند بیتفاوت از کنار چیزهایی که ما یاد گرفته ایم نادیده بگیریم، بگذرند. و این بزرگترین امید ما برای آینده است. این واقعیت که آنها آن از بیعدالتی خشمگین میشوند و می گویند: “شما چه اشتباهی کردید؟ من می توانم بهتر عمل کنم.”، را باید پرورش دهیم، زیرا آینده چیزی نیست جز اینکه هر نسلی چیزهایی را کشف کند که نسلهای پیشین موفق به کشف آنها نشده بودند.
چگونه میتوانیم این مهارت ها را در فرزندان خود پرورش دهیم؟ باید به آنها گوش دهیم و سعی نکنیم صدایشان را خاموش کنیم. اگر می خواهند چیزی در مورد وضعیت جهان، که برایشان ناراحت کننده است، را بیان کننده است، به آنها گوش کنید و از این که آن مسئله برایشان اهمیت دارد، استقبال کنید. و وقتی راه حل برای آن مشکل ارائه می دهند، صحبت با آنها را ادامه دهید. و اگر این راه حلها به کمی بحث و بررسی نیاز دارند، حتما به آنها کمک کنید تا ایدههایشان را کامل تر کنند. حتی فرصت هایی را برای آنها ایجاد کنید تا به درون جامعه بروند و در دنیا تغییر ایجاد کنند.
ما می دانیم که داشتن احساس هدفمندی و درک ارزش خود، یکی از مؤثرترین عوامل محافظتی در دوران نوجوانی است. اما چگونه میتوان این را آموخت؟ با احساس اینکه “اهمیت” داریم. بنابراین، بیایید بچه هایمان را به درون اجتماع ببریم. بگذارید داوطلب شوند تا محله را تمیز کنند، روی یک پروژه زیست محیطی کار کنند، یا به همسایه ای که بیمارو ناتوان است و نمی تواند مواد غذایی خود را خریداری کند، کمک کنند. باید علاقه فرزندتان را بشناسید و به او فرصت دهید تا با ایجاد تفاوت درک کند که او “مهم” است. این امر نقاط قوت آنها را تقویت می کند، به آنها اعتماد به نفس می دهد تا ما را به آیندهای بهتر هدایت کنند.