شش راه برای کمک به رشد خلاقیت در کودکان
در این مقاله برنی براون (Brené Brown) و سایر کارشناسان راهکارها و روشهایی را ارائه میکنند که به والدین و معلمان این امکان را میدهد تا خلاقیت را در کودکانشان پرورش دهند، در حالی که خلاقیت خودشان نیز تقویت شود.
نویسنده الیس گابریل (ELISSE GABRIEL) ، تاریخ نشر ۱۴۰۲/۳/۲
منبع : https://greatergood.berkeley.edu/article/item/six_ways_to_help_kids_grow_their_creativity
برنی براون نویسنده پرفروش، محقق و استاد دانشگاه هیوستون ، دوران کودکی خود را در محیطی سرشار از خلاقیت گذراند. “من در یک خانه گچی صورتی رنگ در نیواورلئان بزرگ شدم خانه ای که در آن مادرم همیشه مشغول ساختن چیز تازه ای بود. تمام پرده های خانه ما خانگی و ساخت خودمان بود، تمام آثار هنری خانه توسط ما بچه ها درست شده بودند. من لباس هایی داشتم که با لباس های مادرم و عروسک هایم جور بودند.”
براون میگوید: “خلاقیت بخشی از وجود من است.” او کسی است که دو دهه از زندگی خود را صرف مطالعه موضوعاتی مثل شجاعت، آسیب پذیری ،شرم و همدلی کرده است. از نظر او “انسان بودن یعنی خلاق بودن.”
زمانی که خانواده براون به حومه هیوستون نقل مکان کردند، محیط زندگی براون به یکباره تغییر کرد. او میگوید: “هیچ کس در آنجا لباس خانگی که خودش دوخته باشد، نمی پوشید. همه چیز از مراکز خرید تهیه می شد و برای همین همه شبیه به هم بودند.”
براون با اشاره به آن دوران می گوید: “در کشیدن یک اسب تنها کار کسی مهر تایید میخورد که میتوانست تصویر اسبی را بکشد که شبیه یک اسب واقعی باشد، ولی اگر یک نفر تصویر جالبی از یک اسب می کشید که سه تا سر با خال های آبی داشت ، نقاشی او قابل توجه به نظر نمی آمد.”
براون به این نتیجه رسید که یکی از عوامل از بین بردن خلاقیت در انسان انطباق (یعنی مثل دیگران بودن) است و یک عامل دیگر “تو ذوق زدن” است که به اصطلاح باعث “سرخوردگی خلاقیت” میشود و آن در اثر یک واکنش منفی به تلاشهای خلاقانه رخ میدهد. بخصوص وقتی این واکنش منفی در دوران کودکی اتفاق می افتد آنقدر زیانبار است که باعث میشود فرد آسیب دیده برای همیشه دست از پیگیری آن فعالیت خلاقانه بردارد.
در مطالعات و بررسی های براون در مورد شرم و خجالت زدگی، ۸۵ درصد شرکت کنندگان میتوانستند اتفاقی را به یاد بیاورند که آنقدر دردناک و شرم آور بود که نظرشان را در مورد توانایی یادگیری خودشان تغییر داد-و تقریبا نصف این موارد بخاطر بروز خلاقیت توسط فرد آسیب دیده بود.
براون میگوید: نمی توانید تصور کنید که چقدر زیادند افرادی که میگویند در یک کلاس درس یا در حضور والدینی بودند که اثر هنری آنها را پاره کرده اند و به آنها گفته اند “این شبیه به هیچ چیز نیست.”
البته این تحقیقات یک روی دیگر نیز دارد. حدود 90 درصد از مصاحبهشوندگان توسط براون، بزرگسالانی را به یاد میآورند که به آنها کمک کردهاند به ارزش خود پی ببرند. براون میگوید : “در مقابل گروه اول، معلمان و والدینی زیادی هم بوده اند که تکه های آن کار هنری تخریب شده را دوباره به هم چسبانده اند و گفته اند: “این هنر است. شما یک لنز هنری منحصر به فرد دارید. این متعلق به هیچ کس دیگری نیست.”
با توجه به نقش کلیدی والدین و معلمان برای حمایت از رشد خلاقیت در کودکان و دانش آموزان، در اینجا شش رهنمود ساده برای توجه مربیان ارایه میشود:
۱. شناخت مشکلات و آسیبهای درونی خود
براون می گوید: “اولین کاری که باید انجام دهیم این است که آسیب هایی که به خلاقیت خودمان خورده را التیام بخشیم.” او میگوید”ما نیاز داریم تا آسیبهایی که به خلاقیت ما وارد شده را تشخیص دهیم تا آنها را به نسل بعد منتقل نکنیم. شما خودتان باید سعی کنید تا به آن چیزی برسید که می خواهید در دیگران ببینید.”
پروفسور ران بگتو(Ron Beghetto)، متخصص برجسته بین المللی در حوزه خلاقیت در محیط های آموزشی، سرخوردگی خلاقیت را در دوران دانش آموزی اش و در مورد سروده هایش تجربه کرد. او میگوید “اگر معلم شعر و ادبیات اینطور به من میگفت ‘ببین، تو جان کیتس (John Keats) نیستی، اما بگذار به تو نشان دهم که چگونه می توانی شعرت را بهتر بکنی … اینجا چندخط نوشتی که خیلی جالب اند’ و این اینگونه برخورد خیلی تاثیر گذار می بود.” شناختن دلیل آسیب هایی که به خلاقیت و هنر او در کودکی وارد شده بود، به او کمک کرد زمانی که خود او معلم شد، نسبت به ظرایف پرورش خلاقیت در جوانان حساس باشد.
پروفسور جیمز سی. کافمن(James C. Kaufman)، نویسنده کتاب های مبانی خلاقیت و کتابی که بزودی با عنوان “فواید خلاقیت” منتشر خواهد شد، میگوید با ربط دادن خلاقیت با نبوغ، از توجه به خلاقیت هرروزه در خودمان و افراد عادی جامعه در خواهیم ماند. او میگوید “هر کدام از ما نظری ثابت و خاص در مورد خلاقیت دارد. افراد زیادی فرض می کنند که مثلا شکسپیر یا انیشتین خلاق هستند.اما حقیقت آن است که مراتب و سطوح مختلفی از خلاقیت در جامعه وجود دارد. خلاقیت فقط در مورد خلق آثار هنری نیست. خلاقیت در هر موردی که شامل فرآیند یافتن راه حلی برای مسئله و یا مشکلی باشد، میتواند مصداق داشته باشد.”
وندی فایرستون (Wendy Firestone)، روانشناس مدرسه با بیش از 35 سال سابقه کار با دانش آموزان از آمادگی تا دبیرستان با این نظر موافق است و میگوید: “انواع زیادی از خلاقیت وجود دارد. مثلا خلاقیت میتواند در قالب روشی باشد که کودک شما حیوانات عروسکی خود را برای آرامش خود در تخت می چیند، یا اینکه چگونه کودک لباسهای خودش را انتخاب میکند.” با این نگرش، بسیار مهم است که همه کودکان را خلاق بدانیم، حتی اگر به سمت هنر تمایل نداشته باشند.
۲. پرورش چارچوب فکری بالنده
کودکان برخوردار از “چارچوب فکری بالنده” این باور را دارند که در سایه تلاش میتوانند در عرصه خلاقیت به توانمندی برسند، در نقطه مقابل، کودکانی که “چارچوب فکری ثابت ” در آنها نهادینه شده است، باور دارند که ویژگی های آنها تغییر ناپذیر است و تلاش بیشتر تاثیری چندان در رشد خلاقیت آنها ندارد.
براون میگوید: برای کمک به کودکان در جهت پرورش چارچوب فکری بالنده ، “ما باید تلاش کودکان را ارجح بر نتیجه کار آنها آنها قرار دهیم و آن را ستایش کنیم.”
به عنوان مثال، به جای اینکه به کودک بگویید نقاشی او زیباست، میتوانید درباره توجه او به جزئیات اطراف چشم یا سایه یک درخت صحبت کنید و تمرکز کاری و سختکوشی او را بستایید. یا اگر او داستانی نوشت، به جای اینکه فقط به او بگویید “داستانت عالی است!”، که باعث میشود که بیشتر بر روی نتیجه کار تمرکز کند تا روند آن، با مطرح کردن برخی جزئیات تاثیرگذار داستان او مانند شخصیت و یا محیط داستان و یا انتخاب هوشمندانه کلمات، از مهارت های مشاهده ای و یا تخیل پویای کودک تمجید کنید.
آنی مورفی پل (Annie Murphy Paul)، نویسنده ذهن بسیط و خبرنامه علم خلاقیت، پیشنهاد می کند که از برچسب زدن به فرزندانمان به عنوان خلاق یا غیر خلاق خودداری کنیم. او میگوید: “یک کودک از افراد بزرگتر در زندگی خود بسیار تاثیر می پذیرد و تصور می کند که هر برچسبی که بزرگتر ها به او بزنند درست است. حتی ممکن است این برچسب زدن کودک را از جستجو و یافتن این پاسخ که آیا واقعا خلاق هست یا خیر بازدارد. البته من معتقدم حتی اگر به شما برچسب خلاق-بودن هم بزنند بسیار مضر است، چرا که ار نظر روانی شما را در فشاری قرار میدهد تا مصداق تصور اطرافیان باشید که تصوری ثابت از توانایی های شماست.” که این باعث تقویت چارچوب فکری ثابت در شما خواهد بود.
فایرستون معتقد است که چارچوب فکری بالنده و خلاقیت لازم و ملزوم یکدیگرند. او میگوید “برخورداری از چارچوب فکری بالنده به معنای حفظ انعطاف پذیری در فرآیند تفکر است.
بنابراین اگر همه چیز مطابق میل شما پیش نمی رود یا می خواهید چیز جدیدی را امتحان کنید، احساس آزادی بیشتری می کنید که آن مسیر را انتخاب کنید. بخشی از خلاقیت، باور کردن این است که اوضاع هرچه هست قابل تغییر است و شکست موفقیت ما بر روی سنگ نوشته نشده و با تلاش ما نتیجه قابل تغییر است.
۳. باز تعریف شکست و پسرفت
بگتو می گوید: “به هر حال شما با شکست های موقتی تا رسیدن به هدف مواجه خواهید شد.” او این شعار را پیشنهاد میکند: “در هر قدم امکان پسرفت هست، اما ما از آن قدم درس میگیریم نتیجه اش هرچه باشد.” – “در اینصورت است که حتی اگر شکست خورده باشیم پیروزیم چون درس جدیدی گرفته ایم.”
تجربه شکست و مواجهه با موانع موفقیت در هر سنی دردناک است، اما برای بچه ها می تواند ویرانگر باشد. والدین و معلمان می توانند نقشی اساسی در کمک به بچه ها ایفا کنند تا نه تنها شکست ها و موانع کودکان را از ادامه راه باز ندارد، بلکه باعث رشد آنها نیز بشود.
کافمن میگوید: “خلاقیت ارتباطی آشکار با توانایی ما برای گذر از شرایط و وقایع ناخوشایند دارد. اگر یک مسابقه آنطور که انتظار میرود پیش نرود، یک رهبر یا مربی خوب میتواند با خلاقیت از منظر جدیدی به مسابقه نگاه کند و یک شکست را تبدیل به موقعیتی برای یادگیری و پیشرفت کند.”
یا برای مثال، اگر یک رقصنده در طول یک اجرای تمرینی روالش به هم بخورد، خلاقیت در تغییر نگاه او به این مشکل می تواند شامل بحث در مورد چگونگی تقسیم حرکات به سکانس های کوچکتر و به یاد ماندنی تر برای دفعات بعد باشد و یا تمرین بیشتر برای بازیابی اعتماد به نفس باشد.
۴. دقت در پاداش دهی
هرچند بنظر میرسد که پاداشها انگیزهبخش هستند، اما میتوانند بر خلاقیت نتیجه معکوس داشته باشند. کافمن در این باره توضیح می دهد که تحسین در واقع می تواند علاقه ذاتی فرزند شما را از بین ببرد و فرزند شما از علاقه ای که دارد منصرف شود، زیرا این فعالیت به آن پاداش ارتباط داده شده است، که همواره اعطا نمیشود.
کافمن توضیح می دهد: «مشهورترین مثال در این زمینه، مربوط به پیتزا هات بود است تبلیغی داشت که به هر شخصی که تعداد معینی کتاب میخواند پیتزای رایگان جایزه میداد. آنچه در نهایت اتفاق افتاد این بود که بچههایی که مطالعه را دوست نداشتند برای گرفتن پیتزای رایگان، کتاب خواندند، و بچههایی که خواندن را دوست داشتند، آموزش دیدند که دلیل مطالعه شان گرفتن پیتزا است. هنگامی که این تبلیغات متوقف شد، بچههایی که در ابتدا برای لذت مطالعه میکردند و کتاب میخواندند، کمتر احتمال داشت که مطالعه کنند.”
بنابراین این بدان معناست که انواع خاصی از جایزه یا پاداش مانند گرفتن آب نبات برای تمرین پیانو یا یک جفت گوشواره جدید برای پختن کیک تولد خواهر و برادر در واقع میتواند بچهها را از خلاقیت منصرف کند و در واقع خلاقیت را از آنها بگیرد.
کافمن میگوید: «اگر پاداشی که میدهید مربوط به شایستگی و توانایی در آن زمینه باشد، داستان فرق میکند ” اگر کودکی دارید که عاشق نقاشی کردن است و شما یک مجموعه بسیار زیبا از مداد رنگی برای او تهیه می کنید و به او پاداش میدهید، در واقع به علاقه و تلاش او پاداش می دهید.”
۵. توجه به لحظات کوتاه خلاقیت
بگتو در کتابش بنام، به آرامی ایدهها را کشتن؟، تأثیر لحظات کوتاه خلاقانه را مورد بحث قرار میدهد و آن را به این صورت تعریف می کند: “لحظههای کوتاه و شگفت انگیز بالقوه خلاقانه که در حین کارهای روزمره، فعالیت های تکراری و فعالیت های برنامهریزیشده ظاهر میشوند”. این لحظات خلاقانه ممکن است در قالب های مختلف اتفاق بیفتند، مثلا دانش آموزی که یک مسئله را متفاوت از راههای آموزش داده شده حل می کند یا بحث در حال جریان در کلاس را قطع میکند تا صحبتی نامرتبط با موضوع مورد بحث انجام دهد.، یا یک نظریه، متن یا مسئله را به گونه ای تفسیر می کند که با آنچه برنامه درسی تجویز میکند متفاوت باشد. آنچه در همه این موارد مهم است این است که آن دانشآموز جدی گرفته شود و مورد بی توجهی و طرد قرار نگیرد.
بگتو میگوید: “لحظههای کوتاه خلاقیت بهویژه در محیطهای درسی زمانی اتفاق میافتند که یک پاسخ، دیدگاه یا رفتار درستی وجود دارد که به دنبال آن هستیم. وقتی دانش آموزی یک ایده غیرمنتظره از خود ارائه می کند، ممکن است وسوسه شوید که فوراً آن را تصحیح کنید چون معمولا یا نگران هستید که صحبت درباره آن زمان زیادی از کلاس ببرد، یا اینکه دانش آموز بخواهد با این روش کلاس را مختل کند. اما بگتو میگوید: «اگر یک دقیقه بیشتر وقت بگذارید، ممکن است ایدهای را کشف کنید که به درک دیگران و همینطور خودتان از موضوع مورد آموزش کمک کند.”
۶. تشویق کنجکاوی و تجربیات جدید
محققان دانشگاه بث در بریتانیا نشان داده اند که افرادی که برای مواجهه با تجربهها و ایدههای جدید آماده تر هستند خلاقتر از افراد دیگر هستند. والدین و معلمان می توانند از روش های متعددی برای ایجاد و رشد حس کنجکاوی در کودکان و کسب تجربیات جدید توسط آنان بهره گیرند. مثال هایی از این روش ها میتواند شامل گشت و گذار های کوتاه، بازدید از موزه ها و یا مراکز فرهنگی، پارک ها و یا تجربه کردن غذاها، ورزش ها و یا ابزار موسیقی جدید باشد. کافمن میگوید: “انجام تغییرات بسیار ساده در یک برنامه روزانه معمولی، مانند انجام یک بازی جدید یا کمک به پختن شام، میتواند پذیرش ایده های جدید را برای ما آسان تر کند.”
فایر استون میگوید: “باید بفهمیم که چه چیزهایی به کودکان انگیزه میدهد و عشق به یادگیری را به آنها آموزش دهیم و کودکان را تشویق کنیم که عمیق تر به مسائل نگاه کنند.” او میگوید: “اگر به آنها کمک کنیم وظایف و مسئولیت های مختلفی را امتحان کنند، متوجه خواهند شده که چه چیزی برایشان مناسب است و در اینجا اگر ما فرصت هایی برای کمک به آنها فراهم کنیم، آنها از این فرصت ها استفاده خواهند کرد تا راه خود را انتخاب کنند و تا رسیدن به اهدافشان آن را ادامه دهند. در این رویکرد، وظیفه والدین تسهیل گری و راهنمایی برای کودکان خواهد بود.”
براون سنت خانوادگی خود در زمینه سازندگی و خلاقیت را ادامه داده است. او میگوید “ما در خانواده به خلاقیت بسیار ارزش می دهیم و آن را جدی میگیریم. کارهای هنری بچه های من در تمام خانه قاب شده اند. پسرم به نواختن گیتار علاقه دارد، و ما هر وقت بتوانیم او را به اجرای موسیقی زنده میبریم. دختر من به ساختن کاردستی بسیار علاقه دارد. زمانی که او کلاس دوم بود، یک باشگاه کتاب مادر و دختر راه اندازی کردیم و به ازای هر کتابی که با هم می خواندیم، یک کاردستی بر اساس موضوع آن کتاب می ساختیم.”
بهعنوان فردی که اغلب با دید موشکافانه عمومی نقد میشود، براون اذعان میکند که «هیچ چیز حساسیت برانگیز تر و شجاعانه تر از این نیست که اثر خود را به دنیا عرضه کنید. سختی کار در اینجاست که شما باید به اندازه کافی پذیرای آرا و افکار جدید باشید تا بتوانید اثری نو خلق کنید، و آنقدر سخت گیر باشید که فقط به نظراتی توجه کنید که واقعاً برای بهبود کار شما با ارزشند.”
درک اینکه چه چیزی مانع خلاقیت است به همان اندازه مهم است که بدانید چه چیزی به رشد آن کمک می کند. اجازه دادن به کودکان برای کاوش کردن ، تلاش (و دوباره تلاش) بدون ترس از شکست، دنبال کردن تجربیات جدید و بهره بردن از انگیزه درونی شان، به آنها کمک می کند تا به متفکرانی خلاق تبدیل شوند که از شکست سرخورده نمی شوند و دست از حل مشکلات برنمی دارند.